این کتاب را اتفاقی از حراجی کتاب کتابخانهٔ شهر لوسآلتوس پیدا کردم و از عنوانش خوشم آمد. به خاطر آن که سوگیری نسبت به نویسنده و محتوا نداشته باشم، بیدرنگ شروع به خواندن کردم و هر چند کند، اما بالاخره کتاب را به انتها رساندم.
کارن آمسترانگ که سابقاً راهبهٔ کلیسا بوده و سپس به مطالعهٔ ادیان پرداخته در این کتاب به
تاریخچهٔ پیدایش مفهوم خداوند از شروع ادیان ابراهیمی تا دورهٔ پستمدرن پرداخته است. این کتاب به بررسی مفهوم خداوند در ادیان ابراهیمی پیش از یهودیت، زمان یهودیت، مسیحیت، پسامسیحیت، اسلام، دین فلاسفه و اهل کلام، دین عرفا وصوفیان، دین اصلاحگران دینی تا زمان رنسانس، و سپس مفهوم مرگ خداوند در دورهٔ اخیر میپردازد. قبل از رنسانس، به غیر از معدود مواردی، کافر به معنای خداناباور نبود بلکه به معنای کسی بود که خداوند را در چارچوب شناختهشدهٔ ادیان نمیشناخت؛ مانند بتپرستان که کافر شمرده میشدند.
این کتاب چیزی شبیه به کتابهای زرینکوب بسیار فشرده و پر از ارجاعات تاریخی است. من در مورد ادیان دیگر نه مطالعهای داشتهام و نه تخصصی دارم ولی همین قدر میدانم که بعضی از حرفهایی که
آرمسترانگ در مورد اسلام میزند از زمرهٔ اسرائیلیات یا حرفهای روشنفکرانهای است که از نظر روایت دینی سست هستند. مثلاً جایی به درستی میگوید که اسلام اولین دینی است که برای زنان حق مالکیت قائل شد اما در ادامه آش را شور میکند و در کنار فمینیستهای اسلامی میایستد که حجاب زنان تنها توصیهای اخلاقی برای همسران پیامبر بوده است: کسی که اندکی با آیات قرآن و روایات اهل سنت و شیعه آشنا باشد، چنین حرفی نخواهد زد و این حرفها به نظر میآید برداشت شخصی آرمسترانگ بعد از خواندن منابع دستهسوم و در واقع تفسیر به رأ سیاهمشق ۴۳...
ما را در سایت سیاهمشق ۴۳ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : delsharm2016 بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 15:30